طرز تفکر رشد در مقابل طرز تفکر ثابت
دو ذهنیت اساسی که زندگی شما را شکل می دهد
چگونه می توان تک تک حرفهای درونی را تنظیم کرد که همه جنبه های زندگی ما را شامل می شود ، از رهبری تا عشق.
گر کمتر تصور کنید ، کمتر چیزی خواهد بود که بدون شک سزاوار آن هستید.
“آنچه را دوست دارید انجام دهید و تا زمانی که آنچه را دوست دارید به دست نیاورید متوقف نشوید. تا آنجا که می توانید سخت کار کنید ، بی عدالتی را تصور کنید … “
این توصیه در واقع منعکس کننده آنچه در مورد چگونگی سیستم های اعتقادی در مورد توانایی های خود و رفتار بالقوه ما است و باعث پیش بینی موفقیت ما می شود.
قدرت باورهای ما ، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه ، و اینکه تغییر حتی ساده ترین آنها می تواند تأثیر عمیقی بر تقریباً هر جنبه ای از زندگی ما داشته باشد.
یکی از اساسی ترین اعتقاداتی که درباره خودمان داریم ،
با نحوه مشاهده و ساکن شدن آنچه که ما در شخصیت خودمان می دانیم ارتباط دارد.
“طرز فکر ثابت” فرض می کند که شخصیت ما ،
شعور ، هوش و توانایی خلاق ما داده های ایستا است که ما به هیچ وجه نمی توانیم آنها را تغییر دهیم ، و موفقیت تأیید آن هوش ذاتی است ، ارزیابی چگونگی اندازه گیری این افراد در برابر یک استاندارد به همان اندازه ثابت؛ تلاش برای موفقیت و جلوگیری از شکست به هر قیمتی راهی برای حفظ احساس هوشمندی یا ماهر بودن می شود.
از طرف دیگر ، «طرز فکر رشد» مطرح می شود، عدم موفقیت را شکست نمی داند، بلکه آنرا به عنوان یک مرکز رشد دلپذیر برای رشد و تقویت توانایی های موجود می بیند.
از بین این دو طرز فکر ، که ما از سنین پایین ، بسیاری از رفتارها، رابطه ما با موفقیت و شکست در هر دو زمینه حرفه ای و شخصی، و در نهایت ظرفیت ما برای خوشبختی، آشکار می کنیم
اعتقاد به اینکه هوش و شخصیت می تواند ایجاد شود یا اینکه تغییر ناپذیر هستند در دو بررسی آورده شده است.
به مدت بیست سال ، بررسی ها نشان دادن است که دیدگاهی که شما برای خود اتخاذ می کنید ، تأثیر عمیقی بر نحوه پیشبرد زندگی شما دارد. این می تواند تعیین کند که آیا شما به فردی که می خواهید باشید، هستید، و آیا چیزهایی را که برایش ارزش قایل هستید انجام می دهید یا خیر؟ چگونه این اتفاق می افتد؟ چگونه یک عقیده ساده می تواند قدرت تحول فکری شما و در نتیجه زندگی شما را داشته باشد؟
اعتقاد به اینکه خصوصیات شما تغییر ناپذیر است – طرز فکر ثابت – یک فوریت را ایجاد می کند، تا بارها و بارها خود را اثبات کنید. اگر فقط مقدار مشخصی از هوش، شخصیت خاص و شخصیت اخلاقی خاصی دارید – خوب ، پس بهتر است ثابت کنید که یک دوز سالم از آنها دارید. این به سادگی انجام نمی شود، یادر این خصوصیات اساسی کمبود احساس می کنید.
افراد زیادی را دیده ایم که این هدف خود را به اثبات رسانده اند – در کلاس ، در شغل و روابطشان. در هر موقعیتی نیاز به تأیید هوش ، شخصیت یا شخصیت آنها است. هر موقعیتی ارزیابی می کنند: آیا موفق خواهم شد یا شکست می خورم؟ آیا من باهوشم یا خنگ به نظر خواهم رسید؟ آیا قبول می شوم یا رد می شوم؟ آیا من مثل برنده می شوم یا بازنده؟ . . .
طرز فکر دیگری وجود دارد که این صفات صرفاً ساده نیستند که با آن روبرو هستید و باید با آن زندگی کنید ، همیشه سعی کنید نگرانی خود را پنهان کنید، در این طرز فکر، فقط نقطه شروع توسعه است. این طرز فکر رشد مبتنی بر این عقیده است که ویژگی های اساسی شما چیزهایی هستند که می توانید از طریق تلاش های خود پرورش دهید. اگرچه ممکن است مردم از هر نظر متفاوت باشند – در استعدادهای اولیه و شایستگی ها ، منافع و در خوی و اخلاق. همه می توانند با برنامه ریزی و تلاش و تمرین، تغییر کرده و رشد کنند.
آیا می توان گفت، هر کسی می تواند هر چیزی باشد ، هر کس با انگیزه و تحصیلات مناسب بتواند انیشتین یا بتهوون شود؟ خیر ، اما ه پتانسیل واقعی فرد ناشناخته است (و ناآشنا است). پیش بینی آنچه می توان با سالها اشتیاق ، سختی و آموزش انجام داد، غیرممکن است.
«ذهنیت رشد» را بسیار پر جنب و جوش می کند ، این است که اشتیاق به یادگیری را ایجاد می کند . ویژگی بارز آن اعتقاد به این است که ویژگیهای انسانی مانند هوش و خلاقیت و حتی ظرفیتهای ارتباطی مانند عشق و دوستی را می توان با تلاش و تمرین پرورش داد. نه تنها افراد دارای این طرز فکر ناامید نمی شوند بلکه در واقع خود را ناکام نمی بینند.
چرا وقتی می توانید بهتر شوید ، تلاش نمی کنید و اثبات کنید که چقدر عالی هستید؟ چرا به جای غلبه کمبودها، آنها را پنهان می کنیم؟ چرا به دنبال افرادی هستید کهشما پایین می کشند؟ چرا به دنبال دوستان یا شرکای نیستید که عزت نفس شما را بالا می برند؟ بجای تجرباتی که شما را درگیر می کند، چرا تحقیق و جستجو نمی کنید ؟ این طرز فکر رشداست که به افراد امکان می دهد تا در برخی از چالش برانگیزترین دوران زندگی خود رونق بگیرند.
افراد با طرز فکر ثابت ، خطر و تلاش را به عنوان پیامدهای بالقوه عدم کفایت خود می دانند و نشان می دهند که به نوعی کوتاه آمده اند. اما رابطه بین طرز فکر و تلاش یک خیابان دو طرفه است:
این اتفاقی نیست که برخی افراد ارزش چالش برانگیز بودن و اهمیت تلاش را می دانند. تحقیقات نشان داده است که این مستقیماً از طرز فکر رشد صورت می گیرد. وقتی طرز فکر رشد آموزش داده شود ، با تمرکز بر توسعه ، ایده های راجع به چالش و تلاش را دنبال می کنند. . . .
با درک طرزفکر ثابت و رشد ، خواهید دید که دقیقاً چگونه یک چیز به چیز دیگری منتهی می شود – چگونه اعتقاد به اینکه خصوصیات شما تغییر ناپذیرند، منجر به یکسری افکار و اعمال می شود ، و چگونه اعتقاد به قابل تغییر بودن ویژگی های شما می تواند پرورش یافته و منجر به افکار و اعمال مختلف می شود و شما را به جاده ای کاملاً متفاوت سوق می دهد.
طرز تفکر آنچه را مردم برای آن تلاش می کنند و آنچه را موفقیت می دانند تغییر می دهد. . . طرز تفکر تعریف ، اهمیت و تأثیر شکست را تغییر می دهد. . . طرز تفکر عمیق ترین معنای تلاش را تغییر می دهد.
وقتی وارد یک طرز تفکر می شوید ، وارد دنیای جدیدی می شوید. در یک جهان – دنیای صفات ثابت – موفقیت در این است که شما باهوش یا با استعداد باشید. در دیگری، دنیای تغییر خصوصیات، این در مورد کشش شما برای یادگیری چیز جدید است. خودتان را ارتقاء دهید.
در یک جهان ، شکست به معنای عقب گرد است. گرفتن نمره بد. از دست دادن مسابقات. اخراج شدن. رد شدن این بدان معناست که شما باهوش یا مستعد نیستید. در دنیای دیگر ، شکست به معنی عدم موفقیت و رسیدن به چیزهایی که برای آنها ارزش قایل هستید نیست. این بدان معنی است که شما توان بالقوه خود را برآورده نمی کنید.
در یک جهان ، تلاش یک چیز بد است. این مانند شکست ، به این معنی است که شما باهوش یا با استعداد نیستید. اگر بودید ، نیازی به تلاش نخواهید داشت. در دنیای دیگر ، تلاش چیزی است که شما را باهوش یا با استعداد می کند.
این تفاوت اصلی بین دو طرز فکر را نشان می دهد – برای کسانی که دارای طرز فکر رشد هستند ، “موفقیت شخصی وقتی است که شما سخت تلاش می کنید تا بهترین باشید.” در حالی که برای کسانی که دارای طرز فکر ثابت هستند ، ” بطور خلاصه و ساده، موفقیت در ایجاد برتری آنها است..از نظر اولی هیچکس از هیچکس برتر نیست ، برای دومی ، شکست یک برچسب است.
اما یکی از کاربردهای عمیق این بینش مربوط به تجارت یا تحصیلات نیست بلکه با عشق است. مردم در روابط شخصی خود همان دوگانگی شرایط را دارند: افرادی که طرز فکر ثابت دارند بر این باور بودند که همسر ایده آل خود را بی عیب و نقص مدانند واحساس کاملی نسبت به او خواهند داشت. ولی با طرز فکر رشد شریک زندگی را ترجیح می داد که خطای آنها را بشناسد و با محبت، به بهبود آنها کمک کند ، کسی که آنها را به یادگیری چیزهای جدید ترغیب کند و به فردی بهتر تبدیل شود. به نظر می رسد ، ذهنیت ثابت ریشه بسیاری از اسطوره های سمی فرهنگی درباره “عشق واقعی” دارد.
طرز فکر رشد می گوید همه این موارد قابل توسعه است. همه – شما ، شریک زندگی خود و رابطه – قادر به رشد و تغییر هستید.
در طرز فکر ثابت ، ایده آل ،سازگاری فوری ، کامل و همیشگی است. مانند آخر فیلم: سوار شدن در غروب آفتاب. “آنها پس از آن با خوشحالی زندگی کردند.”
یک مشکل این است که افراد با طرز فکر ثابت انتظار دارند که همه چیز خوب به طور خودکار اتفاق بیفتد. این طور نیست که شرکا برای کمک به یکدیگر در حل مشکلات یا مهارت های خود تلاش کنند. این به طرز جادویی از طریق عشق آنها اتفاق می افتد ، به نوعی که برای زیبای خفته اتفاق افتاد ، که با بوسه شاهزاده از کما خارج شد، یا مانند سیندرلا ، که زندگی بدبختانه او به طور ناگهانی توسط شاهزاده تغییر یافت ، اتفاق بیافتد.
دقیقاً همانطور که هیچ موفقیت بزرگی بدون مشکلات حاصل نمی شود ، در طول مسیر هیچ روابط عالی و بدون درگیری و مشکلات وجود ندارد.
هنگامی که افراد دارای طرز فکر ثابت در مورد اختلافات خود صحبت می کنند ، مقصر شناخته می شوند. بعضی اوقات خود را سرزنش می کنند ، اما غالباً شریک زندگی خود را سرزنش می کنند. و آنها سرزنش را به یک صفت – یک نقص شخصیت – اختصاص می دهند.
اما به همین جا ختم نمی شود وقتی افراد شخصیت شریک زندگی خود را مقصر می دانند ، نسبت به آنها احساس عصبانیت و انزجار می کنند.
از آنجا که مشکل از صفات ثابت ناشی می شود ، حل نمی شود. بنابراین هنگامی که افراد با طرز فکر ثابت نقایصی را در شرکای خود مشاهده می کنند ، نسبت به آنها مورد اهانت قرار می گیرند و از کل رابطه ناراضی می شوند.
از طرف دیگر ، افرادی که دارای طرز فکر رشد هستند ، می توانند عیب و نقص شرکای خود را بدون سرزنش تصدیق کنند و هنوز هم احساس می کنند که رابطه ای کامل دارند. آنها تضادها را مشکلات ارتباطی می دانند ، نه ویژگی یا شخصیت. این پویایی +روابط عاشقانه و در روابط دوستانه و حتی در روابط افراد با والدینشان صادق است.
وقتی افراد رابطه برقرار می کنند ، با شریکی روبرو می شوند که متفاوت از آنها است ، و آنها یاد نگرفته اند که چگونه با این اختلافات کنار بیایند. در یک رابطه خوب ، مردم این مهارت ها را پرورش می دهند و همانطور که اتفاق می افتد ، هر دو شریک رشد می کنند و رابطه عمیق تر می شود. مردم باید احساس کنند که در یک طرف هستند. . . . با ایجاد یک فضای اعتماد ، آنها از نظر حیاتی به توسعه یکدیگر علاقه مند می شوند.
آنچه از این مسئله به دست می آید این است که طرز فکر یک فرآیند تفسیری است که به ما می گوید آنچه در اطراف ما اتفاق می افتد. در طرز فکر ثابت ، این فرآیند توسط یک مونولوگ داخلی داوری و ارزیابی مداوم به دست می آید ، و با استفاده از هر قطعه اطلاعات به عنوان مدرک یا برای یا در مقابل ارزیابی هایی از قبیل اینکه آیا شما یک فرد خوب هستید ، شریک زندگی شما خودخواه است یا اینکه شما بهتر از فردی که در کنار شماست از طرف دیگر ، مونولوگ داخلی یکی از تصمیمات داوری نیست بلکه یکی از اشتها آور برای یادگیری است و دائماً به دنبال نوع ورودی است که می تواند در یادگیری و عملکرد سازنده موثر باشد.